۲۸
مرداد ۹۴
شب تولد من است
ومن در حریم امن توام ای امام غریب
...اشک در چشمانم حلقه زده اما روی دعا کردن ندارم ، دلم غصه دارد ،
غصه ی جوانی ام که دارد می گذرد ، چه حاصلی ست مرا؟
یکبار دیگر مرداد به پایان رسید ...
غروب شد ودوباره دلم گرفت ،
چه غروب سنگینی است،دارم به دنیا می آیم من ...
این من پر از آرزو ،لبریز وپر از جوشش...پرخروش ...
این من انگار آرام بی قرار
این من گرم آتشین ...
این من خیلی ساده ...
خدا کند یکسال دیگر دنیا سرم کلاه نگذارد مرا سرگرم بازی ها ،سرگرم آدمک ها
*
*
*
من گرم عشقم هنوز...هنوز در حوالی دلم قدم میزنم ...
۲۸ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۵