۲۹
ارديبهشت ۹۳
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل آفرین دل مرحبا دل
ز دستش یک دم اسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با دل ؟
هزاران بار منعش کردم از عشق
مگر برگشت از راه خطا دل
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۳۶
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل آفرین دل مرحبا دل
ز دستش یک دم اسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با دل ؟
هزاران بار منعش کردم از عشق
مگر برگشت از راه خطا دل
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد