با من بی کس تنها شده، یارا تو بمانهمه رفتند از این خانه خدا را تو بمانمن بی برگ خزان دیده دگر رفتنی امتو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمانداغ و درد است همه نقش و نگار دل منبنگر این نقش بخون شسته نگارا تو بمان