۱۲
بهمن ۹۳
چه قدر حس زلالی ست شاعرت باشم
شریک خلوت شب های خاطرت باشم
چه قدر با تو قشنگ است منتظر ماندن
قطار باشی و من هم مسافرت باشم
قرار باشد و بوسه، درخت باشد و برگ
به کوچه کوچه ی پاییز، عابرت باشم
سکوت باشی و خواهش، کلید باشم و در
شراب باشد و بستر، مجاورت باشم
همین دو جمله ی کوتاه راز خوشبختی ست:
به خاطر تو بمانم... به خاطرت باشم...
مسعود جعفری
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۳