دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۲۴
آذر ۹۲

شنیده ای صد بار،

صدای دریا را .

***

سپرده ای بسیار،

به سبزه زارش، پروانه تماشا را .

نخوانده ای – شاید -

درین کتاب پریشان، حکایت ما را :

همیشه، در آغاز،

چو موج تازه نفس، پر خروش، در پرواز،

سرود شوق به لب، گرم مستی و آواز …

***

سحر به بوسه خورشید شعله ور گشتن !

شب، از جدائی مهر

به سوی ماه دویدن، فریب خوردن، باز،

دوباره برگشتن !

فرو نشستن ، برخاستن، در افتادن

دوباره جوشیدن

دوباره کوشیدن

تن از کشاکش گرداب ها به در بردن ،

هزار مرتبه با سر به سنگ غلتیدن،

همه تلاش برای رسیدن، آسودن،

رسیدنی که دهد دست،

بعد فرسودن !

همیشه در پایان،

به خود فرو رفتن. در عمق خویش. پاک شدن !

در آن صدف، که تو « جان » خواندی اش ، گهر گشتن !

***

نه گوهری، که شود زیوری زلیخا را !

دلی به گونه خورشید، گرم، روشن، پاک

که جاودانه کند غرق نور دنیا را …

***

اگر هنوز به این بیکران نپیوستی

ز دست وامگذاری امید فردا را!

*****
فریدون مشیری

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۴
سین میم